به مناسبت برگزاری کنگره بزرگداشت مولی محسن فیض کاشانی ؛ ویژه نامه "فیض ماندگار"

۱۷ آبان ۱۳۸۷ | ۱۶:۳۴ کد : ۱۴۲۸۴ ویژه نامه
تعداد بازدید:۱۱۹۱۴۹
فیلسوف الهی و فقیه نامی ملامحسن فیض کاشانی در شمار بزرگ ترین فقها ، حکما، مفسران ، مصنفان و صاحب نظران اسلامی است .

وی در همان عصر خویش چنین بوده و همه او را فقیهی نامدار و حکیمی برجسته و محدثی پرکارو مفسری صاحب نظر می دانسته و از بحاظ ملکات تفسانی و خصال معنوی و دوری از تعلقات دنیایی و مادی ، وی را از مردان کم نظیر و یکی از مفاخر جهان تشیع و عالم اسلامی شمرده اند .
از آن موقع تا کنون نیز دانشمندان ما او را بدین اوصاف برجسته و کمالات شایسته و مراتب فضل و دانش شناخته و شناسانده اند . او در عصری می زیسته که با وجود شخصیتهای بزرگ علمی و اسلامی امثال علامه نامی ملامحمد تقی مجلسی اول و فرزند نابغه اش ملامحمد باقر مجلسی دوم مولف " بحارالانوتر" و غیره که همه از فقها و محدثین یا حکماو مراجع شیعه در شهرهای ایران بوده اند "فیض" جایگاه خود را در علم و فضل و انبوه تالیف و تصنیف حفظ کرد و غیر از علامه مجلسی شهرت وی از همه بیشتر بود تا امروز هم این پایگاه او محفوظ مانده است .
ملامحسن فیض در سال 1007 هجری قمری درکاشان متولد شد .او را محمد نامیدند ولی محسن خوانده می شد و پس از یک عمر نسبتا" طولانی و خدمات ارزنده علمی و دینی که باید بیشتر روی انبوه تالیفات او تکیه نمود ، سرانجام به سال 1091 هجری قمری در شهر کاشان فوت نمود و سنگ قبر وی ، تنها اثر مربوط به دوره صفوی است که در مدفن او باقی مانده است . پدرش نیز از علمای با نفوذ و سرشناس ، با فضلی بسیار بوده است .
علامه فیض دانشمند بلند آوازه اواخر عصر صفوی و نویسنده متفکر و حکیم فقیه ، محدث مشهور قرن یازدهم هجری ، در شهر قم نشو و نمو یافت و در همانجا مقدمات علوم را آموخت و سپس برای فراگیری علم حدیث روانه شیراز شد و با شرکت در درس عالم بزرگوارسید ماجد بحرینی به تکمیل عاوم شرعی همت گماشت .
فیض همچنین در شیراز نزد فیلسوف بزرگ و حکیم مشهور صدرالدین شیرازی معروف به ملاصدرا علوم عقلی را فراگرفت و به افتخار دامادی او نایل گردید و از اساتید دیگری نیز بهره ها برد و به اجازات علمی افتخار یافت .
فیض در سایه هوش سرشار و نبوغ فراوان و استعداد خدادادش در علوم و فنون عقلی و نقلی ، اصول و مبانی شرعی به مقامات عالی رسید و در همه آنها مهارت کامل به هم رسانید و سپس به وطن خویش کاشان مراجعت و به درس و بحث تالیف علوم و فنون که اندوخته بود اشتغال ورزید .
یکی از امتیازات زندگی این دانشمند توفیقی است که او مانند هم عصرش علامه مجلسی در تالیف و تصنیف و نشر آثار پرارج فکری و قلمی یافت و نام او را برزبان خاص و عام جاری ساخت . فیض در تمام رشته های علمی از معقول ، منقول ، فروع ، اصول ، شعر ، ادب و اخلاق کتاب دارد . محدث نامی سید نعمت اله جزایری در کتاب "مقامات" تالیفات فبض را بالغ بر 200 جلد دانسته است .
فیض بخشی از سالهای زندگی خویش را در قمصر کاشان سپری نمود . در یکی از سالها شاه عباس دوم وارد قمصر می شود و چون از زندگی زاهدانه فیض آگاه می گردد از وی می خواهد که خانه مجللی در خورشان او برایش بنا کند ولی فیض نمی پذیرد .
شاه عباس می گوید : خانه ای برای خود بنا می کنم و چون خانه به اتمام می رسد آن را بر نام "علم الهدی" فرزند نوجوان فیض قباله کرده و به وی می بخشد که به وسیله او به پدر عالیقدرش برسد . ولی فیض پسررا سخت مورد توبیخ قرارداده و هرگز قدم به آن خانه که قسمتی از آن تاکنون باقی است نمی گذارد .
فیض دانشمندی پرکارو مردی گوشه گیر بوده و از آمیزش با خلق پرهیز داشته که اگر چنین نبود نمی توانست آن همه سرگرم عبادت و مطالعه باشد و 200 جلد کتاب در رشته های گوناگون بنویسد و از جمله فقط در فنون شعر 5 دیوان داشته است .
انزوا طلبی فبض به این معنی نبوده که اعمال اجتماعی ، اسلامی و مراسم مذهبی و شعایر دینی از قبیل نماز جمعه و جماعت و نماز عیدها از وی فوت شود و کسانی را که از این اجتماعات دینی دوری می کردند سخت مورد نکوهش قرار می داد . فیض در اواخر عمر خود که خسته و ناتوان شده بود یک آرزو داشت و آن فیض زیارت امام غایب بود که این همه در فراق او سوخت و می ساخت .
... کتابها و رساله ها نوشتم ولی هیچ یک از علوم را دوایی برای دردم و آبی برای عطشم نیافتم و به سوی خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق
تعمق در قرآن و حدیث هدایت نمود "ملامحسن فیض کاشانی "

هرچند پیر وخسته دل و ناتوان شدم / هرگه که یاد روی تو کردم ، جوان شدم
روزی بود به فیض بگوید امام عصر (عج)/ خوش باش من به عفو گناهت ضمان شدم


بیا تا مونس هم ، یارهم ، عمخوار هم باشیم / انیس جان هم ، فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید ، شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم / شود چون روز ، دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم ، شفای هم ، برای هم ، فدای هم / دل هم ، جان هم ، جانان هم ، دلدار هم باشیم
به هم یک تن شویم و یک ره و یکرنگ و یک پیشه / سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدایی را نباشد زهره ای تا در میان آید / به هم آریم سربرگزد هم ، پرگارهم باشیم
غم هم شادی هم ، دین هم دنیای هم گردیم / بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم


منبع: http://knp.ir/News.asp?id=500


نظر شما :