روزشمار انقلاب اسلامی در شهر کاشان

۱۵ بهمن ۱۳۸۷ | ۱۲:۳۵ کد : ۱۴۳۶۱ اینترنت
تعداد بازدید:۱۳۰۳
بر گرفته از کتاب انقلاب اسلامی در کاشان نوشته : دکتر سید اصغر ابن الرسول

12/11/57
مردم کاشان نیز مانند مردم ایران با شورو شادی وصف ناشدنی در منزل به رادیو گوش می دادند.ساعت 7 با اعلام رادیو که هواپیمای امام ساعت 35/8 در فرودگاه مهرآباد خواهد نشست حالت خاصی در توده مردم ایجاد شده بود .همه خوشحال بودند از این که رشادت ها و جانبازی ها داشت نتیجه می داد و هم اینکه ممکن بود خطری برای امام پیش بیاید.
مردم بعد از ورود امام حالتی وصف ناشدنی داشتند،ناگهان بعد از اینکه تصویر قطع شد و تصویر شاه بر روی صفحه تلویزیون آمد یک دفعه قلب همه فروریخت.دیری نپایید که فضای شهر را فریادهای مرگ بر بختیار پر کرد.
این وضعیت تا جایی ادامه داشت که حدود ساعت 2 رادیو اعلام کرد که امام به سلامت به بهشت زهرا رسیده است.

13/11/57
اولین روز ورود پیروزمندانه رهبر انقلاب به کشور بود.عکس های امام ستادهای خیر مقدم ده ها برابر شده بود تمام کوچه ها آب و جارو شده بود.همه با هم همکاری می کردند.آن که جارو دست گرفته بود معلوم نبود،دکتر است،دانشجو است،کارگر است و یا بازاری.ولی آن چه مشخص بود که همه اقشار حضور داشتند و هیچ تفاوتی نداشت.
خیابان امام وعده گاه مردم مسلمان و مبارز کاشان بود،خواهران در قائمیه و برادران در زیارت حبیب بن موسی اجتماع پرشکوهی داشتند در مدخل زیارت حبیب بن موسی عکس بزرگی از امام نصب شده و زیر آن این جملات نوشته شده بود: «شهید راه حریت و استقلال ایران،سرباز فداکار رضاشمس آبادی» شعارهای دیگری نیز روی پارچه های سفیدرنگ به این مضمون نوشته شده بود:
خمینی خاک پای تو،توتیای چشم ما،

درود برتو ابرمرد تاریخ

ای روح خدا مقدمت را گرامی می داریم

در طول تاریخ همین یکبار است که خورشید ازغرب به شرق می آید،مقدمش را گرامی می داریم.

در زیارت حبیب بن موسی یکی ازعزیزان روحانی به منبر رفت ومردم راساعتی ارشاد فرمود.ساعت30/11 راهپیمایی جمعیت با این شعار آغاز شد:

دسته اول
آن شام هجران آید به پایان رهبر خمینی،آید به ایران
ایران همه گلشن شده،انّا فتحنا چشم همه روشن شده،نصر من ا...
روح ا...

دسته دوم:
یابن الحسن جان صاحب زمان رهبر ما را محفوظ گردان
ایران همه درسوزوتاب ،انّا فتحنا داده ازکف صبر وقرار،نصرمن ا...

14/11/57
در این روز مسجد میانچال میعادگاه مبارزین اسلام بود.مردم از صبح دسته دسته به سوی این مسجد در حرکت بودند تا بر دهان کثیف بختیار و مزدوران شاه مشت محکمی بکوبند و این آخرین رمق رژیم را بگیرند سخنران درباره زندگینامه ننگین سلسله پهلوی سخنانی ایراد کردند.جمعیت پس از سخنرانی راهپیمایی با این شعارها شروع شد.

دسته اول
در انقلاب و شورای دینی ملت مطیع و رهبر خمینی
ایران همه گلشن شده الله اکبر چشم همه روشن شده الله اکبر

دسته دوم
بنیاد ظلم را ویران تو کردی آثار طاغوت،بر باد تو دادی
آزادی ملت بود،الله اکبر بر خائنین ذلت بود،الله اکبر

هنگام بعد از ظهر مزدوران شاه یک راننده تاکسی را مجروح کردند احتمالاً دلیل آن این که تاکسی به نحو زیبایی با عکس امام تزئین شده بودند.

15/11/57
در این روز کاشان راهپیمایی مشخصی نداشت،ولی به هنگام صبح در این شهر خبر پخش شد که یک پاسبان در آران کشته شده است.مردم کاشان خواستار استعفای وکیل تحمیل شده خود در مجلس شورای ملی شدند.زنی به نام ترابی که نه او را می شناختند نه به او رأی داده بودند.
شهر به دست جوانان عزیر مسلمان و انقلابی و به رهبری روحانیت حفاظت و اداره کردند و مردم به مرور برای انجام کارها و حل مشکلات خود به کمیته ای که نیروهای انقلابی و در رأس آن ها آیت ا... خراسانی حضور داشت مراجعه می کردند.

19/11/57
این روز روزی تاریخی و فراموش نشدنی بود،امام امروز را راهپیمایی سراسری و تظاهرات سراسری اعلام کرده بود،قرار است در این روز یک رفراندم ایجاد شود و مردم در این رفراندم به امام خمینی به عنوان رهبر یکصدا آری بگویند .بدین منظور در کاشان تیز همانند سایر شهرها،تجمع و راهپیمایی و تظاهرات خواهد بود.
میعادگاه مردم نیز مدرسه علمیه امام خمینی (آیت ا... صبوری) واقع در بازار کاشان خواهد بود.
از ساعت 8 صبح هجوم سیل آسای جمعیت به این محل آغاز شد و در جلوی شبستان های مدرسه،روی پارچه ای سفید این جملات به چشم می خورد:
ما با دادن رأی اعتماد،دولت موقت آقای بازرگان را به رسمیت می شناسیم.

20/11/57
کاشان در اعتصاب کامل به سر می برد.همه مردم در تظاهرات این روز شرکت کرده بودند.وعده گاه مردم کاشان سندیکای کارگران کاشان (مقابل بیمارستان نقوی)بود.
از ساعت 8 صبح مردم به سوی این مرکز در حرکت بودند.دیوارهای اطراف با پارچه های شعار نوشته و عکس امام خمینی مزین شده بود.
ساعت 20/9 صبح بود که سر تا سر سندیکا مقابل بیمارستان نقوی و خیابان صبا مملو از جمعیت شد و آقای مشکینی شروع به سخنرانی کرد.
ساعت 30/11 بود که راهپیمایی شروع شد.ار آن سو در حالی که خواهران در مسجد میانچال اجتماع کرده بودند و به صحبت های سخنران برنامه خود گوش می دادند.با راهپیمایی و تظاهرات به برادران پیوستند و پشت سر آن ها راهپیمایی را آغاز کردند.

21/11/57
در این روز مسجد بالابازار واقع در بازار کاشان وعده گاه مردم مسلمان کاشان بود،مردم از ساعت 8 صبح طبق روال همیشگی به سوی این مسجد شتافتند ولی حالت فوق العاده ای در صورت مردم نمایان بود.همه با شور و اضطراب اخبار خود را از تهران می گفتند.
بعد از راهپیمایی از جوانان خواسته شد تا برای کمک به همافران تهران آماده شوند تا به تهران اعزام گردند.مردم دسته دسته در خیابان ها جمع شده بودند و اخبار تهران را دنبال می کردند ناگهان در ساعت 45/5 رادیو اعلام کرد:
توجه بفرمایید،توجه بفرمایید، هموطنان عزیز، همشهریان عزیز، از شما استدعا می کنم نظم و آرامش را رعایت بفرمایید،این جا تهران است! صدای راستین انقلاب،صدای ملت ایران و سپس سرود وطن را خواندند.

22/11/57
میعادگاه امروز مردم کاشان مسجد درب یلان بود (مسجد و مدرسه آیت ا... مصطفوی)جمعیت کم نظیری در مسجد و اطراف آن اجتماع کرده بودند.
در این اجتماع مراسم شهید تقی زاده بود،حالت فوق العاده ،آماده باش بر مردم حکم فرما بود.آقای مشکینی در این روز زودتر از همیشه به اجتماع کنندگان پیوست .در این روز بعد از برگزاری مراسم و پایان راهپیمایی قانع نشده بودند .آنها بعد از شنیدن اخبار تهران مبنی بر این که تقریباً تمام مراکز تهران به دست مسلمانان انقلاب افتاده است.
کم کم سؤالاتی که باید کاری کرد و فقط راهپیمایی و تظاهرات مسئله را حل نمی کند در بین مردم پخش شد.این بحث ها به جلسات کسانی که در راهپیمایی ها و برنامه های اصل انقلاب تصمیم گیری می کردند مطرح شد،آنها پس از بحث و گفتگو به خانه حجت الاسلام مشکینی آمدند و پس از بحث و بررسی تصمیم خود را گرفتند.آقای مشکینی که مدت زیادی تحت تعقیب شهربانی کل کشور و ساواک بود با شهربانی تماس گرفت و گفت که می خواهم با رئیس شهربانی صحبت کنم.
رئیس: شما؟ مشکینی: بنده مشکینی هستم. ببین چی می گویم. ما تصمیم خود را گرفته ایم یا همین امشب تسلیم شوید یا تسلیمتان می کنیم.
رئیس:ما نمی توانیم تسلیم شویم باید از مرکز کسب تکلیف کنم.
مشکینی:مرکز خود تسلیم شده است به هر حال یا باید تسلیم شوید یا ما شما را تسلیم می کنیم.
رئیس: بیایید مذاکره می کنیم.
مشکینی: الان می آییم.خداحافظ.
آقای مشکینی و جمع دیگری از آقایان با جیپ دکتر مدیحی به شهربانی رفتند.نیروها در جاهای مناسب آماده بودند،آقای شاطری بهداخل شهربانی رفتند و با رئیس شهربانی شروع به صحبت کردند آنها حدوداً از 11 شب تا 5 صبح بحث کردند .بالاخره آنها تسلیم شدند و نیروهای انقلاب چند نفر مسلح را برای حفاظت از شهربانی در آنجا مستقر کردند.و بدین صورت بود که از صبح 23/11/57 تمام شهربانی ها و پاسگاهها و ... تسلیم شدند و انقلاب به پیروزی رسید.


منبع: http://bahanehha.blogfa.com/post-274.aspx


نظر شما :